خلاصه داستان:
پسرک برای یافتن شغل باید در مسابقه ای با بچه های فقیر دیگر شرکت کند.هرکدام از بچه ها بهتر بتواند بچه بی پایی را که پاهایش را در جنگ از دست داده برای رفتن به مدرسه کول بگیرد و چون اسب بدود برنده این شغل است.مسابقه سختی در می گیردو سرانجام پسرک برنده می شود.
Synopsis:
In order to get the job, the boy has to participate in a contest with other poor children. Any one of the boys who can carry on his back a lame boy-who lost his legs in war-and take him to school and run like a horse will become the winner. A tough contest takes place and finally, the boy wins.
خلاصه داستان:
دختر جوانی می كوشد پس از فروپاشی طالبان در افغانستان از آزادی به دست آمده در دوران جديد، بــرای رشد اجتماعی خود به عنوان يك زن، عالی ترين بهره را ببرد.
Synopsis:
After the downfall of the Taliban’s regime in Afghanistan a young girl puts effort to make the best use from the freedom existing in the new era for her own social growth as a woman.
خلاصه داستان:
نام اپیزود: خدا ، ساختن ، تخریب
Synopsis:
The Name Of Episode: God, Construction, Destruction
After the Sept. 11th incident the Afghan refugees living in Iran were worried that America might attack Afghanistan.
Despite the concerns about America’s attack, a teacher gathers her Afghan children students and makes an effort to have the children observe a moment of silence in remembrance of the victims of the incident. But the children are not able to understand the significance of the event.
خلاصه داستان:
بعد از بمباران شيميايی حلبچه در عراق، مشتی معلم كرد آواره در حالی كه تخته های سياه مدرسه را چون صليب مسيح به دوش كشيده اند كوه ها، دره ها و روستاهای اطراف مرز را در پی يافتن كسانی كه حاضر به آموختن باشند می كاوند. يكی از آنها به گروهی نوجوان قاچاقچی برمی خورد و می كوشد تا آنها را در حالی كه كوله بارهای سنگينی از قاچاق را بر دوش دارند به آموزش ترغيب كند... معلم ديگر به گروهی از پيرمردان خسته ای برمی خورد كه پس از سال ها آوارگی به زادگاه خويش بازمی گردند تا در سرزمين كودكی شان بمیرند…
Synopsis:
خلاصه داستان:
Synopsis: