Stories

۸ ۲, ۱۳۸۶

براى قيصر امين پور
 
شیر
 
 
دختری ۲۰ ساله، برهنه بر مشمای خون. سر بچه از میان پاهایش بیرون است و سرخی خونی که بر مشمای زیر او پهن شده، سفیدی تن اش را بیشتر می کند.…

۸ ۲, ۱۳۸۶

کمی ترس، 
یک خط فرضی و چند سرباز
 
 
   فاصله دو درخت دوسوی رودخانه آن قدر کم بود که دو خواهری که هر روز کنار آن ها رخت می شستند می توانستند با هم درد دل کنند و حوادثی را…

۵ ۸, ۱۳۸۶

برای حنا
 
جنگ بوسه و بادبادک
 
   همه چیز مثل یک جنگ واقعی بود. پشت عرابه ای که جز گاری یک دستفروش دوره گرد نبود، پناه می گرفتیم و آهسته آهسته جلو می آمدیم و به دشمن شلیک…

۵ ۱, ۱۳۸۶

گنجشک سفید
 
 
 
سیف رحیم زاد متولد ۱۹۵۳ در تاجیکستان. فارغ التحصیل زبان و ادبیات فارسی. وی تا سال ۲۰۰۰ که در شهر دوشنبه تاجیکستان ترور شد، نویسندگی کرد، فیلم ساخت و مدتی…

۳ ۸, ۱۳۸۶

بوى آچه
 
 
از كوچه به خانه مى روم. خانه بوی زن می دهد. بوى كودك تازه آمده. باز آچه ام(مادرم) بچه کرده است. زن ها به او روغن کنجد داده اند و در دیگ کاچی می پزند. هر وقت آچه ام…

۹ ۱۹, ۱۳۸۰

قضیه آن نقاش دوره گرد…

۱ ۱۰, ۱۳۵۹

 
حاج آقا
 
با طنابی كه قبلاً گردنش را به درخت بسته بود پاهایش را بست. سطل آب را جلو كشید و كله گوسفند را كرد توی سطل. گوسفند چشم هایش از حدقه بیرون زده بود و…